۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

...

خوابشو دیدم . خواب رویام رو ! اینقدر شیرین بود که باورم نمی‌شد . قلبم داشت درمیومد بیرون . از خوشحالی داشتم غش می‌کردم . این که آدم خواب ببینه رویاش به حقیقت پیوسته خیلی بـَده . از خواب بیدار شدم و دوباره خوابم برد . تا خود صبح ده بار بیدار شدم و خوابیدم . تموم شب خواب دیدم که رویام واقعی شده . خواب دیدم که خواب ندیدم .
تا ساعت هفت صبح که واقعا بیدار شدم و دیدم همه چیز مثل یه حباب ترکیده‌ است . با این که دیشب ساعت سه خوابیده بودم دیگه خوابم نمیاد . همه چیز خوابه . چرا رویای من تو خواب بود ؟ چرا هیچ وقت نتونستم رویام رو بغل کنم ؟ توی قلبم داغ می‌شه . دلم می‌خواد گریه کنم . دلم می‌خواد گریه کنم .

۵ نظر:

  1. بازم خوبه که آدم خواب رویاشو ببینه.

    پاسخ دادنحذف
  2. وقتی خواب یه رویا رو می بینی... وقتی چشمات رو باز می کنی... برای 15 ثانیه چنان حس سبکی و سرخوشی داری که حد نداره...
    اما امان از بعدش... یه دنیا اتفاق خوب هم بیفته، تلخی این واقعیت رو از بین نمی بره که: شتر در خواب بیند پنبه دانه :((((

    پاسخ دادنحذف
  3. چه زیبا.دنیای ما همش از این چراهای بی جوابه.

    پاسخ دادنحذف
  4. بدترين حالتش وقتيه كه بيدار ميشي و ميفهمي همه چيز خواب بوده. اونوقت مثل اينكه با يه پارچ آب شيريني خوابت ميپره. و چه روزيه اون روز تلخ و شيرين.

    پاسخ دادنحذف