جمعهی ساکت
جمعهی متروک
جمعهی چون کوچههای کهنه ، غم انگیز
جمعهی اندیشههای تنبل بیمار
جمعهی خمیازههای موذی کشدار
جمعهی بیانتظار
جمعهی تسلیم
خانهی خالی
خانهی دلگیر
خانهی دربسته بر هجوم جوانی
خانهی تاریکی و تصور خورشید
خانهی تنهایی و تفأل و تردید
خانهی پرده ، کتاب ، گنجه ، تصاویر
آه چه آرام و پرغرور گذر داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعههای ساکت متروک
در دل این خانههای خالی دلگیر
آه چه آرام و پر غرور گذر داشت ...
...فروغ فرخزاد...
جمعه ی من سرد بود با باد و خستگی !
پاسخحذفمن عاشق این شعر هستم...
پاسخحذففروغ رو با این شعر شناختم... وقتی فقط 13 سالم بود...