۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

دوران ..خلی

اگر بخواهم یکی از خنده‌دارترین تصمیم‌های زندگی‌ام را بگویم این است که : در پانزده ، شانزده سالگی تصمیم داشتم بروم حـوزه‌ی علمـّیه درس بخوانم .

۶ نظر:

  1. بخش نسوان هم دارن مگه؟! آخوند که زن نمیشه. (زن که تفنگ نداره)

    پاسخحذف
  2. بعد اینجا می شد حاج خانوم یه نقطه ای، تو عکس هم فقط بینی و یه چشم معلوم بود

    نه این اصلا درست نیست چون تو هم خوشگلی و هم افکارت مثل اینا تو 1400* سال پیش گیر نکرده اصلا عادلانه نیست

    پاسخحذف
  3. ای جان!! چی می شد!!
    اونوقت به جای ماسک صورت و دستور ساخت پنکیک باید ازت مسائل شرعی می پرسیدیم و این معضل بزرگ رو حل می کریدم که آیا موسیقی غمگین گوش دادن در محرم گناه می باشد یا پس چی؟ :)))))))))))))))

    پاسخحذف
  4. دقیقا میدونم چرا و جطور.
    احتمالا مدرسه تون هم از این نمونه ها بود. بعدش معلم دینی تون هم از این باحالا بود.اینجور جاها یه اتفاقات عجیب و زیر پوستی ای میفته که من هنوز هم قدرتشو میبینم. نمیدونم هم دقیقا چه جوری این کارو میکنن، چون مستقیما هم کاری نمی کنن.

    یه نقطه ای جان، آیا از من ناراحتی؟ نمیدونم چرا این حسو دارم که به خاطر قضیه تهران اومدن و ندیدن هم ازم ناراحتی :(

    پاسخحذف
  5. و حالا يه نقطه اي يه چشمي داشتيم!!نه حيف اون چشمها و صورت قشنگت نبود؟

    پاسخحذف