اون موقع که این و این آهنگت همدم من بود.
سر خونهی دلُم، لونهی غمُم یاد او نشسته
یاد تِسمه و تفنگ، قِطار فشنگ، مادیون خسته
سر سنگ چشمهها، توی درهها، جادههای باریک
در اون شبای بارون، چیک چیک نودون، کوچههای تاریک
لالای لای، آخ لالای لای
بخواب نقل و نمکدون
بخواب غنچهی زمِسون
الان پشت شیشهها، روی چینهها
گربهِ بیداره، صدای چرخای گاری
پای فراری، پشت اون دیواره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر