۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

آگهي استخدام

به يك عدد همراه خوب جهت قديم زدن زير باران در خيابان‌‌‌هاي تهران نيازمنديم.
با لبخند و حرف‌هاي عالي
گرفتن دست‌هايش به عنوان پورسانت

۴ نظر:

  1. مهم نیست دست ها باشند یا نه
    من هستم اگر حرفهایم طعم فراموشی ندهد .

    پاسخ دادنحذف
  2. ادبیات جمعه!
    فردا همه چیز فراموش میشه

    پاسخ دادنحذف
  3. مال جمعه نیست فقط
    همین چند ساعت پیش آخر کلاس بود که فکر برگشتن به خونه ی سوت و کور و مثل همیشه روشن کردن کامپیوتر دپرسم کرد، رفتم به یکی از دخترای کلاس گفتم وقت داری برای اینکه بعد کلاس بریم بشینیم تو پارک چایی چیزی بزنیم بلکه از این پاییز جون سالم به در ببرم ولی کلاس داشت و من دست از پا درازتر خودم رفتم تو پارک نشستم و هدفون گذاشتم تو گوشم و به بخار روی لیوان خیره شدم. کم مونده بود به مامور افغانی پارک بگم جون مادرت بیا چند دقه بشین اینجا یه چیزی بگو

    پاسخ دادنحذف
  4. وای
    حرف دل منو زدی
    منم میخواستم همین آگهی رو توی وبلاگم بدم

    پاسخ دادنحذف