۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

من نماينده‌ي كلاسم. بچه‌هاي كلاس زرت زرت زنگ مي‌زنن به من كه زنگ بزنم به استادا بگم امتحانو آسون بگيرن. سوالا رو تستي بدن و فيلان. خب اين يني كه دارن مثه خر درس مي‌خونن. حتي اين علي و سپيده هم دارن درس مي‌خونن عين چي.

اونوقت من نه زنگ مي‌زنم به استادا، نه درس مي‌خونم و نه يه ذره حتي يه ذره عذاب وجدان دارم. تازه خوشالم هستم واسه خودم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر