۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

Full moon sonata

هنرجادوگر است و موسیقی جادوگر جادوگران !
سونات مهتاب ! از دل قبر بلند می‌شوم . در جنگل‌های تاریک اروپا گردش می‌کنم .
کنتس نوجوان که چشمانش درشتش می‌درخشد و مردی جلوی پایش زانو زده است . لباس آبی کنتس مثل یک چتر بزرگ دورش را گرفته و موهای دلربایش مثل ابریمش از زیر کلاه آبی رنگش نمایان است .
جولیا ! زیبای زیبارویان ! کاش می‌شد زیباترین قطعه‌ی جهان را به دستان هنرمند تو تقدیم کنم . جولیا ! بانوی زیبای من ! چشمان آتشین تو ! آه برق نگاه تو ! چون آتش جهنم مرا از قبر زندگی بیرون کشید . بانوی من ! آه بانوی من ! طوفان زندگی و خیالم را نگاه کن ! ...
مهتاب از پنجره‌ی بزرگ قصر سرک می‌کشد . دستان وحشی بتهون سونات مهتاب را به افتخار کنتس گوچیاردی می‌نوازد . کنتس دستانش را روی شانه‌های بتهون می‌گذارد . انگشتان هنرمند بتهون روی کلیدهای پیانو می‌رقصد و از ذهنش می‌گذرد انعکاس مهتاب در چشمان وحشی جولیا چه حالت ویران‌کننده‌ای دارد . از فکر او شراب درون جام‌ها می‌لرزند و تمام ذرات هستی محو شنیدن سونات مهتاب می‌شوند . همه چیز داغ می‌شود و دل بتهون طوفانی‌است .
سونات مهتاب به پایان می‌رسد . انگشتان من روی کلیدهای میخی کیبورد ضربه می‌زنند و رویایم را می‌نویسم .

۳ نظر:

  1. فکر کن این سونات را شب مهتاب بشنوی یه حال دیگه ای داره(چهارروز دیگه شب مهتابه امتحانش کن)

    پاسخ دادنحذف
  2. لینک دانلودش رو بهم می دی؟

    پاسخ دادنحذف
  3. منم اینقد دوست دارم یه متن به این بلندی بنویسم توی وبلاگ ولی اصلا نمی تونم اینقدر زیاد فارسی تایپ کنم ! جونم درمیاد.میشه من برا تو بخونم تو تایپ کنی؟

    پاسخ دادنحذف