دلم میخواهد یک مزرعهی بزرگ داشته باشم . یک مزرعه با یک خانهی ویلایی وسطش . دور مزرعه را حصار چوبی بکشم و پشت خانهام گندم بکارم . مزرعهای پر از تپههای سر سبز که اسبها و گاوهایم توی آن بچرند . هر روز صبح شلوار پیشبندی بپوشم و موهایم را زیر کلاه حصیری پنهان کنم و برای مرغ و خروسهایم دانه بپاشم .سوار تراکتورم شوم و گندمها را درو کنم و با کارگرها بگویم و بخندم . وقتی هم که همسایه را در مزرعهاش مشغول درو کردن ببینم کلاهم را بردارم و تکان بدهم . دلم میخواهد وقتی کارهای مزرعه تمام شد اسبها و گاوهایم را به آغل ببرم . یک سبد سیب بچینم و روی میز چوبی آشپزخانه کیک چهار تخم مرغی درست کنم و برای همسایه بفرستم .
دوست دارم زمستانها توی خانهام کنار شومینه روی زمین بنشینم و از پنجرهی بزرگش بارش یکریز برف را تماشا کنم . دوست دارم همانطور که گیلاس شرابم را به لبهایم نزدیک میکنم چشمانم بین کتاب و شعلههای آتش و بارش برف درگیر باشد و نتواند یکی را انتخاب کند . دوست دارم صدای زوزهی گرگها را از جنگلهای اطراف بشنوم و نگران باشم نکند روباهها سراغ مرغ و خروسهایم بیایند . دوست دارم به همسایهی خوشتیپم کنم که تابستانها برایش کلاهم رابرایش تکان میدادم و کیک چهار تخم مرغی میفرستادم و نیز در جواب مرا به یک گیلاس شراب سرخ و رقص در هوای آزاد میهمان میکرد .
mostajer nemikhay?
پاسخ دادنحذفمن هم می خوام.
پاسخ دادنحذفهوس كردم . هوس داشتن . خواستن . زندگي كردن .
پاسخ دادنحذفنمي دونم چرا بعضي موقع آدم جرات اينكه اونجور كه دلش مي خواد زندگي كنه رو نداره ؟؟؟؟
بهم سر بزن ... ):.
پاسخ دادنحذفhttp://victorymailer.host.sk
خدایا!!
پاسخ دادنحذفمن چه کنم که حتی رویاهام هم شبیه توئه!!!
منتها مزرعه من، فقط مزرعه پرورش اسبه... گاو دوست ندارم
دلم اسبای وحشی می خواد که رها بودن رو توی چشماشون می تونی ببینی... و وقتی رام و آروم می شن، عاشقشون می شی...
دلم یه آشپزخونه بزرگ می خواد با یه میز چوبی.. دلم بازار مکاره می خواد که توش از ششیر مرغ تا جون آدمیزاد باشه
دلم همه این چیزایی که گفتی رو می خواد... همه اش رو!
من دلم یک باغ میخواد.یه باغ بزرگ که توش همه نوع درختی باشه، تابتونا هم میوه هاشو بچینیم.
پاسخ دادنحذفاسم فیلمش چی بود !
پاسخ دادنحذفمن هم می خوام
پاسخ دادنحذفیه خونه کاهگلی دود گرفته .یه شومینه هیزمی . یه بزغاله شیطون که گوشه اتاق بسته باشم. دیگه هیچی
پاسخ دادنحذفتوی خونه ت مرد نداری. مردها میان و میرن اما مردی نداری که مرد خونه ت باشه و بشینه همش کارای تکراری کنه و روزنامه بخونه.
پاسخ دادنحذفمن عاشق اینش ام :)
سان واکر ! تا حالا به چیزی که گفتی توجه نکرده بودم . تازه فهمیدم تو رویاهای من جایی واسه مرد خونه نیست . جا واسه عشق هست ، واسه عشقبازی هست ، واسه دوست هست ولی واسه مرد خونه نیست . تو همشون تنهام و عاشق تنهاییام هستم . ولی تا حالا این موضوع رو نمیدونستم ! ممنون !
پاسخ دادنحذف