.هر كدامشان یک دنیا هستند . یک دنیا پر از رمز و راز و زیبایی . مگر میشود به آنها گفت : اشیا ؟ از یک آدم هم حساستر و ناطقترند * .حرف میزنند . با من ، با هم . همیناست که شبها از توی کتابخانهام اینقدر سر و صدا میآید . اصلا چه کسی میگوید : کتابهای نازنینم همدیگر را نمیخوانند ؟ من میدانم که همدیگر را میخوانند .
من خوب خبر دارم برای خودشان دنیایی دارند . هر کدامشان یک عالم واژه و رویا و احساس در میان صفحاتشان پنهان کردهاند . گاهی با هم درد و دل هم میکنند . مثلا با غصه میگویند : ببین ! مرا خریده و هنوز نخوانده است . آنوقت بقیه او را دلداری میدهند که غصه نخور ! حتمی وقت ندارد و از این حرفها !ولی بعضیهاشان میگویند : در عوض مرا چند بار خوانده . بعد بادی به غبغب میاندازند و با ابروی بالا داده اطراف را مینگرند . هر وقت حوصلهاشان سر میرود بحث میکنند . در مورد یکی بحث میکنند . بین خودشان پادشاه و وزیر هم دارند . شاهنامه پادشاه است . معلوم است که پادشاه است . چون از همه بزرگتر و سالخوردهتر است . هزار تا کتاب در توضیحش نوشته شده و کلی برایش احترام قائلند . بعضیها کمی سوسولند . افاده میآیند . دیکشنریها و کتابهای زبان را میگویم . موقع حرف زدن مدام عینکشان را جابهجا میکنند و واژههای خارجکی میپرانند . فلسفهها پیرمردند . بیشترشان وزیر و مشاورند . همیشه خشک و عبوسند ولی پای حرفشان که بشینی میفهمی خیلی خوب و مهربانند . زبانشناسيها و زبانهای باستانی عجیبند . مرموزند .نمیشود فهمید چه میگویند . ولی خیلی پرتلاشند . هر روز یک چیز تازه برای گفتن دارند . تاریخها دستهی کوچک و غمگینی هستند که مدام گریه میکنند . توی هر صفحهاشان سیلابی از اشک است . طفلکیها ! زرشتشناسی ها خستهاند . کولهباری از از اعتراض روی شانههاشان است . البته کمی هم پزپزو هستند . ادبیاتها ! آخ ادبیاتها از همه مهربانترند . مثل یک رویای شیرین بر دل مینشینند . از فرشتهها زیباترند . دست که به صورتشان بکشی میفهمی مثل بچهها پاک و سادهاند . اشک و خنده ، غم و شادی ، رمز و وضوح همه و همه در دلشان نهفتهاست . ادبیاتها مادرند . مادر تمام کتابها . همه را دوست دارند . تکهتکهی وجودشان را به دیگران بخشیدهاند . سالهاست بار گفتن همه چیز را به دوش کشیدهاند . خانم و باشخصیتند . از همه بهترند . بیشتر داستانها شیطانند . از همه کم سن و سالترند . بعضیهاشان لوس و بیمزهاند . بعضیها تنبلند . خلاصه همهجوره بینشان پیدا میشود .
همهاشان با هم توی کشور کتابخانهام زندگی میکنند . همدیگر را دوست دارند . در کشورشان جنگ نمیشود . قهر نیست . پلیس نیست . پادشاهشان دیکتاتور نیست . توی کشورشان فرهنگ و عشق و پاکیاست . توی کشورشان میراث بزرگ بشری نگهداری میشود . میراثی که نسل آینده به امید آن خواهند آمد .
* به کتاب منطق دبیرستان مراجعه شود !
خدای این کشور کیه؟ :)
پاسخ دادنحذفمعلومه ! هزاران سال تمدن بشری .
پاسخ دادنحذفچه جاي دوست داشتني.
پاسخ دادنحذفجالب بود
پاسخ دادنحذفاما تو چیشون می شی ؟
متن بلندی بود ولی تا ته خوندم.
پاسخ دادنحذفخیلی حوب نوشته بوذیا.