۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

اعتراف

به احمقانه‌ترین شکل ممکن دوستت دارم. یک جور عجیبی که برای خودم هم قابل درک نیست. تو برایم مثل استوره، مثل شعر مثل یک خیال دور کودکانه‌ای. گیرم که در تمام لحظه‌هایم وجودت را، عشقت را انکار کنم. اما تو از خواب‌هایم سر در می‌آوری. از جایی می‌آیی که هیچ انتظارش را نداشتم. باید اعتراف کنم که تمام ذرات وجودم تو را می‌خواهد. هر چقدر که دورتر می‌شوی بیشتر می‌خواهمت. هر چند مدت‌هاست ندیدمت. صدایت، لحن حرف زدنت نگاهت از خیالم بیرون نمی‌رود. هر چه می‌بینم مرا یاد تو می‌اندازد. انکارت فایده‌ای ندارد. تو بی‌خیال، تو بی‌خبر، تو دور. انکار فایده‌ای ندارد. دوستت دارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر