۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

از دیروز تا حالا یه سره دارم می‌لرزم. اینقدر که سیه چشم هر چی بغلم می‌کرد نمی‌تونست گرمم کنه. آخرش یه گیلاس شراب داد بخورم. بعدشم سیگار پشت سیگار اینقدر که فشارم افتاد. هی می‌گه: چرا اینجوری می‌کنی با خودت؟ کسی نمی‌فهمه. می‌خوام بمیرم. می‌خوام زجرکش کنم خودمو. سرطان بگیرم. داغون بشم. بمیرم. بمیرم.

۱ نظر:

  1. بیکاری حوصله این همه کارو قبل مرگ داری؟!
    بشاش تو این زندگی بره بابا...مجبوری خوش باشی میفهمی؟ مجبوری...

    پاسخحذف