خانوم یه نقطهای
روزنوشت و دلنوشتهای یه نقطهای
۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه
میزند روی شانهام. میگوید: شب خوبی داشته باشی. میخواهم گریه کنم. بنشینم کنار خیابان و فریاد بزنم: امکان ندارد. امکان ندارد.
۱ نظر:
ناشناس
۱۹ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۱۲
بزن روی شانه اش، بگو: سعی خودم را می کنم.
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
افزودن نظر
بارگیری بیشتر...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بزن روی شانه اش، بگو: سعی خودم را می کنم.
پاسخحذف