بیشتر آنهایی که در دانشگاه تهران درس میخوانند یا خواندهاند، عنهایی هستند که توهم نخبه بودن، باحال بودن، خیلی حالیمان میشود، همه بیایند و بروند تو کونمان و... دارند. من هر روز با عدهی زیادی از این عن و گوزها سر و کار دارم. آقا! اصلن یک فاجعهای هستند. عقم میگیرد. قبلنها، فکر میکردم این عنها واقعن گه خاصی هستند. ولی بعدترها فهمیدم زهی خیال باطل! هر چقدر فیلسوف میگفت که دانشگاه تهران بیخود و چرت و پرت است مگر باورم میشد؟ ای خاک بر سر من! گه بودن شاخ و دم ندارد. ولی نشان دادن عمق نفرتم به این قشر آکادمیزدهی متوهم غیرممکن است. حالم از تک تک مولکولهای دانشگاه تهران به هم میخورد.
از آن بدتر فاجعهی جامعه و مخصوصن خانواده است. من به عنوان یک موجود مفلوک دانشگاه تهرانی، باید خیلی آدم فرهیختهای باشم مثلن. اصلن نمیفهمم چرا خانوادهی آدم باید به فرزند نره خرشان افتخار کنند؟ آقا جان! من هم یک عنی مثل بقیهی آدمهای آشغالم. بکشید بیرون از من. اگر ننه بابایم سکته نمیکردند همین فردا میرفتم انصراف میدادم. اصلن چه معنی دارد آدم در یک جای گهی مثل دانشگاه تهران یا هر دانشگاه کله گندهی دیگری به فاک عظما برود؟ زندگیم دارد بر باد فنا میرود و از در و دیوار دانشگاه تهران عن میبارد.
از آن بدتر فاجعهی جامعه و مخصوصن خانواده است. من به عنوان یک موجود مفلوک دانشگاه تهرانی، باید خیلی آدم فرهیختهای باشم مثلن. اصلن نمیفهمم چرا خانوادهی آدم باید به فرزند نره خرشان افتخار کنند؟ آقا جان! من هم یک عنی مثل بقیهی آدمهای آشغالم. بکشید بیرون از من. اگر ننه بابایم سکته نمیکردند همین فردا میرفتم انصراف میدادم. اصلن چه معنی دارد آدم در یک جای گهی مثل دانشگاه تهران یا هر دانشگاه کله گندهی دیگری به فاک عظما برود؟ زندگیم دارد بر باد فنا میرود و از در و دیوار دانشگاه تهران عن میبارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر