هفت ، هشت سال پیش ، با بهناز و پریسا و زهرا توی کافیشاپ نشسته بودیم و کاپوچینوی ایتالیایی میخوردیم . احساس میکردیم خیلی بزرگیم . همان موقع من از آنها پرسیدم : فکر میکنید وقتی به سن امروز برسیم چه کار میکنیم ؟
حداقل یک سوم عمرم را پشت سر گذاشتم . همیشه فقط وقتی که خیلی کوچکیم و تشنهی بزرگ شدن روز تولد برایمان جالب و هیجانانگیز است . من امروز فکر میکنم .تاکنون چه کاری برای زندگیام انجام دادهام ؟ من پرم از رویاهای نابود شده که تازه به فکر بدست آوردنشان افتادم . از ترس اینکه نکند ده سال دیگر احساس پوچیام بیشتر از امروز باشد . پریسا با دایی من ازدواج کرد . زهرا با پسری که دوست داشت و بهناز با برادر زهرا ! بهناز طلاق گرفت . شوهر زهرا معتاد است و پریسا فعلا بچهدار نمیشود . پس ظاهرا وضع من از بقیه بهتر است . اما اندوه و سختیهای آنها جنسی واقعی دارد . هیچ کس را ندیدم به شدت خودم در جهانی انتزاعی زندگی کند . هیچ کس را ندیدم که رویایش بعد از ده سال اینگونه سربرآورد و دو راه پیش رویش بگذارد . یا باید غرق من بشوی و تمام عمر در درون خودت زندگی کنی و یا رویا را باز هم به باد فنا بسپاری . در این سن و زمان حد وسطی وجود ندارد . ولی افسوس که بیم آینده نمیگذارد و برای هر دو راه باید تاوان بپردازم . کاش دنیای من اینقدر انتزاعی نبود و من اینقدر منفعل
نبودم . ولی چاره چیست ؟
باری ... شب تولدم است . جشن گرفتن تولد یک باور استورهای است که مردمان هنوز به آن پایبندند . دلم میخواهد بروم . جایی که دست کسی به من نرسد . کسی مرا نشناسد . در یک سوم زندگی موهای سفید لابهلای موهای خرماییام نشسته است . وای به حال یک دوم آن . باید کاری بکنم .
تولدت مبارك. اميدوارم سالهاي در پيش رو برات روزهاي زيباتر و پر بارتري به همراه داشته باشه. اونطور كه دوست داري.
پاسخحذفتبریک بگم یا نگم، فرقی به حالت نمی کنه... اما فقط اینو بدون که وضعت از من هم بهتره،... از خیلی های دیگه بهتره... از هر کی ازدواج کرده، تو یه قدم جلویی، هر چند به نظر میاد اونا از تو جلوتر باشن
پاسخحذف.
.
شاید به همین خاطر باشه که من هم هر روز و هر روز فرار می کنم به دنیای پوچی که می دونم بیشتر از پیش، عمرم رو تلف میکنه... اما خوبه.. بهتر از تلف شدن عمر توی دنیائیه که دوستش نداری
خودمم همین فکرو میکنم و خیلی خوشحالم که مجردم .
پاسخحذفبا تاخیر تولدت مبارک
پاسخحذفیه دختر مرداد ماهی دیگه! :)
پاسخحذفخوبشبختم!
نگفتی چند ساله شدی؟
راستی برای من هم روز تولد پر از غمه. دلم میخواد همشو گریه کنم!